فرزند انقلاب اسلامی

درباره بلاگ

باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیّا شد از بهر قربانی
سوی حسین(ع) رفتن با چهره خونی
زیبا بُود این سان معراج انسانی

جانم حسین جانم ... جانم حسین جانم

"امر روزمره در جامعه پساانقلابی" حسّ دوگانه‌ای را در من به وجود آورد. اول؛ احساس لذت از مطالعه کتاب و تحسین اثر. و دوم؛ احساس تأسف و دریغ از نگاه سراسر تیره و توأم با نفی و انکار نویسنده نسبت به حقایق زندگی مردم ایران در دهه شصت. در فضای کنونی علوم‌انسانی کشور، که کلاس‌های دانشگاه و متون درسی، معمولاً کمترین نسبتی با واقعیت جامعه ندارند و برخی از اساتید در انتزاع به سر می‌برند و نشانی از التفات به مسائل اصلی کشور در گفتار و تألیفاتشان دیده نمی‌شود، کتاب «امر‌روزمره در جامعه پساانقلابی» اثری مهم و تحسین برانگیز است.

کتاب با نگاهی انضمامی به توصیف و نقد زندگی روزمره مردم ایران پس از انقلاب اسلامی، دهه شصت و سپس همین روزها و ایّام پرداخته‌است. توجه به جزئیات زندگی روزمره مردم و رفتارشان در کار نویسنده کتاب؛ عباس کاظمی آن‌قدر دقیق و تفصیلی‌ست که خواننده را به وجد می‌آورد. هر ایرانی با خواندن روایت‌هایی از پیکان در دهه شصت، در صف ایستادن، نوع لباس پوشیدن آن زمانِ مردم و... تا روایت زندگیِ کنکوری و اینستاگرامی این روزها سر شوق می‌آید. چراکه گوشه‌هایی از تاریخ خود و خانواده و هموطنانش را -اگرچه غالباً وارونه و کِدِر- در این کتاب می‌بیند، می‌یابد و لذت می‌برد. این انضمامی بودنِ کتاب در فضای علوم‌انسانیِ هپروت‌زده و برج عاج‌نشین ما جای ذوق و تحسین دارد.

«امر روزمره در جامعه پساانقلابی» کتابی خوش‌خوان و عامی است. بخش اول کتاب به بحث‌هایی نظری که مبنای رویکرد کتاب است می‌پردازد. فهم این بخش نیازمند آشنایی با ادبیات علوم‌انسانی ست؛ اما دو بخش دیگر کتاب می‌تواند برای مخاطب عام هم قابل فهم و مطالعه باشد. در واقع حُسن دیگر اثر دکتر کاظمی همین قابلیت ارتباط‌گیری با مخاطب علوم‌انسانی نخوانده است. اینکه جامعه‌شناس و متفکر علوم‌انسانی بتواند با مردم همزبان شود، توفیق بزرگی است. دغدغه و موفقیتی که غالبِ اصحاب علوم‌انسانی ما کیلومترها با آن فاصله دارند.
بخش سوم کتاب به زندگی و حال و احوال امروز مردم ایران می‌پردازد. نویسنده از وضعیت مصرف در جامعه کنونی می‌گوید. از تحول جایگاه خانه و خانواده. از «شادی نمایشی» و وضعیت خشونت در جامعه. از اینکه چطور «کنکور» تمامی ساحات زندگی و جامعه را در خود بلعیده است. از زندگی اینستاگرامی طبقه متوسط و رازگشایی، خودنمایی و تظاهر مُدام در این شبکه اجتماعی و... این بخش کتاب به دلیل رو‌به‌رو کردن ما با خودِ بَزَک نشده و واقعیت جاری در شهرهایمان محل تأمل و استفاده است.

اما حرف اصلی کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی» در بخش دوم آن بیان شده است. نویسنده در این بخش با استفاده از اشیا و پدیده‌هایی چون «پیکان»،«کروات»، «شلوار جین»، «ویدئو»،«صف»و«دیوار نوشته‌ها» به روایت دهه شصت می‌پردازد. در تمامی این روایت‌ها جامعه ایران، جامعه‌ای تخت و توده‌ای است که نظم سیاسی مستقر سعی کرده با هر ترفندی آن را رؤیت پذیر، کنترل پذیر و یکسان سازی کند. مردم موجودات مفلوکی‌اند که عمرشان در صف‌های طولانی مایحتاج اولیه زندگی، تباه می‌شد. آدم‌هایی که آرزوی بزرگشان رسیدن به دو مرغ یخ‌زده کوپنی و چند شانه تخم‌مرغ وارداتی بود. جامعه‌ای که وحدت و پیوندهای اجتماعی در آن دروغین و کاذب بود و حاصل مکانیسم‌های کنترلی. شادی و فراغت نقشی در این جامعه نداشت. «زندگی» در آن ایام زندگی پناهگاهی، در وقت اضافه و اضطرار بود؛ زندگی به مثابه تفاله وضعیت جنگی.

در روایت کاظمی، ما با تصویری سیاه، تباه و ترحم‌برانگیز از دهه شصت مواجهیم. تصویری که در آن هیچ نشانی از عاملیّت مردم دیده نمی‌شود. مردم همه قربانی ایدئولوژی‌ای کور و سیاه هستند و گویا هیچ نقش و نسبتی با انقلاب و جنگی که در جریان است ندارند. همه کُنش‌های فرهنگی و اجتماعی توسط ساختار سیاسی انجام می‌شود و مردم مومِ دست حاکمیت‌اند...

قطعاً از یک اثر آکادمیک توقع نمی‌رود که با ادبیاتی تبلیغاتی و ایدئولوژیک به نیایش دهه شصت بپردازد؛ اما این حجم از نفی و انکار زندگی مردم در آن ایّام هم فراتر از تأسف، جای تعجب دارد... کافی است همین امروز به خیابان برویم و از پا‌به‌سن گذاشته‌ها بپرسیم که چه حس و خاطره‌ای از زندگی‌شان در دهه شصت دارند و بعد آن را با تحلیل‌های کتاب مقایسه کنیم...
واقعیت آن است که تجربه انقلاب و جنگ باعث تقویت روحیه تعاون و همکاری در میان مردم شده بود. حضور داوطلبانه رزمندگان در جبهه‌ها و فعالیت‌های حمایتی زنان در پشت جبهه، از مصادیق رشد روحیه تعاون و یاریگری در جامعه آن زمان است. همراهی خانواده‌ها با دولت‌های تنگدست دهه شصت و زندگی‌های غیر مصرفی آن ایّام، کمک کرد تا کشور بتواند در مقابل هجمه خارجی دوام بیاورد و استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کند. تجربه جنگ باعث تکمیل فرآیند دولت-ملت سازی در ایران و تقویت هویت ملّی ایرانیان شد. مردم حاکمیت را از آن خود می‌دانستند و انقلاب و جنگ مسأله‌ای مشترک بین آن‌ها و کارزاری بود که می‌توانستند عاملیّت خود را در آن نشان دهند.
اینجاست که ضرورت انجام پروژه‌هایی برای روایت تاریخ فرهنگی‌مان مشخص می‌شود. پروژه‌هایی با ادبیات، زبان و قدرت علوم انسانی و البته انضمامی و عینی برای استفاده عموم. کارها و آثاری به تفصیل و دقتِ کتاب عباس کاظمی در مشاهده و توصیف، اما نه با روایت واژگونه و مطلق او. ما به علوم انسانی نیاز داریم. به تاریخ فرهنگی‌مان نیاز داریم. مردم می‌خواهند زندگی و خودِ واقعی‌شان را در تاریخ و علوم انسانی ببینند. همّت کنیم.




این مطلب
را برای روزنامه "صبح نو" نوشته ام.


 

۹۶/۰۵/۲۰
زینب افراخته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی