فرزند انقلاب اسلامی

درباره بلاگ

باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیّا شد از بهر قربانی
سوی حسین(ع) رفتن با چهره خونی
زیبا بُود این سان معراج انسانی

جانم حسین جانم ... جانم حسین جانم

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

"موسیقی انقلابی" در ایران عقبه طولانی و فربه ای دارد. "موسیقی انقلابی" یعنی موسیقی ای که در نسبت با "انقلاب اسلامی" تعریف می شود. یعنی جریانی از موسیقی که پیش از بهمن سال 57 با مردمی که به خیابان ها آمده بودند همسو بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به بازتولید ارزش های نظام اسلامی پرداخت. اما شاید باید کمی در استفاده از واژه ها و عناوین دقیق تر بود. مُراد و مقصود ما از عنوان "موسیقی انقلابی" دقیقا چیست؟

تاریخ "موسیقی انقلابی" تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بیش از هرچیز با "سرودهای انقلابی" آن مقطع گره خورده. سرودهایی که مضامینی حماسی داشتند و در شرایط امنیتی و خفقان حکومت پهلوی، در پستوی خانه ها از دل ها جوشیده و ساخته می شدند و به درون مردم راه پیدا کرده و وِرد زبان ها می شدند. با پیروزی انقلاب، این قالبِ "سرود" بود که همچنان مسلّط ترین مدیوم موسیقایی کشور به شمار می آمد. سرودهایی با مضامینی چون ستایش شهید و شهادت، سرودهایی در رثای امام خمینی (ره) به مثابه رهبر نهضت، سرودهایی با مضمون وطن دوستی، سرودهایی حول مفاهیمی چون استقلال و آزادی، سرودهایی در ضدّیت با آمریکا به مثابه نماد استکبار و ... و در این بین شاید کفه آثار ضد آمریکایی سنگین تر از بقیه مضامین باشد. دلالت این مدّعا اینکه با گذشت بیش از 30 سال، هنوز و همچنان سرود "آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو" پُرطنین ترین و ماندگارترین اثر موسیقیایی در ذهن و خاطر مردم ایران است. ایران کشوری بود که برای سال های سال تحت فشار و دست اندازی بیگانگان قرار داشت. وضعی که در دوران پهلوی ها تشدید شد. سیطره و نفوذ آمریکا در ایرانِ دوران پهلوی آن قدر قدرتمند و عیان بود که مردم ایران بزرگترین دشمن و دیگری خود را آمریکا می دانستند. پس از پیروزی انقلاب هم با استمرار و غلظت گرفتن خصومت آمریکا علیه مردم ایران و نظام منتخبشان، این اتمسفر ضدآمریکایی تشدید شد. تا آن جا که تا امروز هم، همچنان مضامین ضد استکباری و استقلال خواهانه در صدر عناوین "موسیقی انقلابی" ست.

اما آیا انقلابی بودن تنها در ضدیت با بیگانگان و استقلال خواهی خلاصه می شود؟ جایگاه "عدالت خواهی" در موسیقی ما کجا و چگونه است؟ آنچه از آن به عنوان "موسیقی اعتراضی" یاد می کنند در ایران چه تاریخ و وضعی دارد؟

"فرهاد مهراد" را می توان نام آورترین چهره "موسیقی اعتراضی" ایرانِ پیش از انقلاب دانست. او که در حوزه موسیقی پاپ و راک فعالیت می کرد، ترانه های پُرشوری را در کارنامه خود دارد که علی رغم استعاری بودن اشعارشان به شدت در فضای سیاسی-اجتماعی آن زمان تاثیرگذار بود. اما پس از پیروزی انقلاب انتظار می رفت که نسبت و درصد مفاهیم "عدالتخواهانه" در موسیقی بیشتر شود، اما آنچنان که باید، این اتفاق نیفتاد. "عدالتخواهی" در نسبت با "موسیقی اعتراضی" قرار می گیرد. در واقع "موسیقی اعتراضی" مایه و مضمون خود را از بحث های عدالتخوهانه وام می گیرد.

بهتر است به سراغ مصادیق برویم. "موسیقی اعتراضی" دقیقا به چه مسائلی اعتراض و نقد دارد؟ بیشترین تقابل و ضدیت موسیقی اعتراضی با "سرمایه داری" ست. مشکلات و نابرابری ها و ظلم هایی که "سرمایه داری" موجب آن ها می شود. ناعدالتی های اجتماعی. فاصله طبقاتی. فقر و... مضامین و محتوای "موسیقی اعتراضی" را می سازند.

اما هرچه در تاریخ موسیقی پس از انقلاب اسلامی جستجو کنیم، کارنامه قابل قبولی در "موسیقی اعتراضی" نمی بینیم. در حقیقت اگر بخواهیم بی تعارف سخن بگوییم باید اعتراف کرد که "موسیقی اعتراضی" در ایران تاریخ و موجودیتی بسیار نحیف داشته و دارد. "موسیقی اعتراضی" هم در میان جریان انقلابی مورد کم توجهی بوده و هم در بین روشنفکرانِ این فضا. روشنفکران به دلیل انقطاعشان از اجتماع و زندگی واقعی مردم با این موسیقی بی نسبت بوده اند و از طرف دیگر، جریان متعهد به انقلاب اسلامی هم با اولویت قرار دادن مفاهیم و مضامین استقلال خواهانه و ضداستکباری به نوعی به غفلت از "موسیقی اعتراضی" و عدالتخواهانه دچار شدند.

شاید اولین نمونه های "موسیقی اعتراضی" پس از انقلاب را در معدودی از کارهای "علیرضا عصار" بتوان دید. ترانه هایی که به نقد فاصله طبقاتی و فقر مردم فرودست می پرداخت. غیر از "عصار" تقریبا هیچ خواننده ای در عرصه موسیقی پاپ و سنتی به این حوزه وارد نشد. تا اینکه با قوّت گرفتن موسیقی "رپ" در ایران، نقد اجتماعی در موسیقی راه پیدا کرد. اما "رپ" از همان آغاز ورود و شکل گیری اش در ایران از هویت اصیل خود دور و متفاوت بود. اگر در غرب "رپ" جریانی حقیقتا دردمند و برخاسته از طبقات محروم و زجرکشیده بود که در مبارزه و دشمنی با منطق "سرمایه داری" فعالیت می کرد، در ایران این موسیقی غالبا به ابزاری برای بیان مطالبات سخیف و مبتذل گروهی از جوانان تبدیل شد که به دلیل ولنگاری بیش از حد متن ترانه هایشان به هیچ وجه امکان حضور و ورود به فضای رسمی موسیقی را نداشتند.

"رپ" ایرانی آنچنان که باید نتوانست مسائل اجتماعی را پوشش دهد و بیشتر اسیر مجموعه ای از موضوعات و مضامین سخیف جوانانه باقی ماند. با این حال رپر هایی چون "یاس" و "امیر تتلو" از معدود کسانی هستند که توانسته اند تا حدودی دغدغه ها و مسائل اجتماعی را در کارهایشان وارد کنند و مخاطبشان را با این موضوعات درگیر سازند.

هنر به طور عام و موسیقی به طور خاص می تواند در خدمت و در راستای "امر اجتماعی" باشد. جامعه امروزِ ایران درگیر موضوعات و مسائل متعددی است که "موسیقی اعتراضی" می تواند به آن بپردازد. مسائلی چون مسئله "بحران محیط زیست"، "نظام سلامت" ، "بیکاری" ، "مسکن" ، "نابرابری های اجتماعی" ، "فاصله طبقاتی" ، "فقر" و ... مسائلی که مسائل اصلی و بومی این سرزمین هستند و موسیقی این پتانسیل و توان را دارد که به آن ها بپردازد. قرار نیست در یک ترانه، "مقاله علمی-پژوهشی" خوانده شود. گاهی حتی یک بیت، یا حتی یک کلمه در قالب استعاره می تواند اثرگذار شود. کار هنر، خوب دیدن و بیان کردن است. توقعی وجود ندارد که یک اثر موسیقیایی راهکار مشکلات محیط زیستی ارائه دهد. اما همین که خواننده ای در جایگاه "مهدی یراحی" ترانه ای دردمندانه و اعتراضی درباره مسئله "ریزگردها" در خوزستان را می خواند، همین حرکت فی نفسه دارای ارزش و راهگشاست.

برای مثال باید به این فکر کرد که چرا در میان این حجم از تولید موسیقی در کشور، هیچ اثری به موضوع روز و پُر طنینی مثل "فیش های نجومی" نپرداخت؟ موضوعی که –لااقل در ظاهر- خیلی کلان و پیچیده نبود. بحث روزمره مردم در کوچه و خیابان و تاکسی بود، اما با این حال نتوانست در کارهای خوانندگان ایرانی راه باز کند؟ آیا اصحاب موسیقی در ایران از ماجرای "فیش های نجومی" مطلع نشده بودند؟! این چه فرآیند و عواملی ست که موجب می شود چنین موضوعات و دغدغه های مردمی و عامی مورد توجه موسیقی قرار نگیرد؟

تجربه نشادن داده که گوش و ذائقه هنری مردم ایران آثاری که به مسائل واقعی جامعه شان می پردازد را انتخاب می کند و می پسندد. دلالت این مدعا می تواند استقبال از برخی آثار "رپ" با این مفاهیم باشد که علی رغم عدم انطباق و دور بودنشان از زیبایی شناسی ایرانی باز هم شنیده می شوند. به امید روزی که "موسیقی اعتراضی" در ایران بیش از پیش با دردها و مسائل مردم مُماس شود. این آرزو، امید و توقعی ست که در درجه اول از جریان متعهد موسیقی ایران می رود. به جریان روشنفکری که امیدی نیست. آن ها دهه هاست که با واقعیتِ اجتماعی و تاریخ کشورشان قطع رابطه کرده اند. اما هنرمندان انقلابی و متعهد باید غفلت و کم توجهی خود از مسائل داخلی کشورشان را جبران کنند. باید متوجه و ملتفت "امر اجتماعی" شوند. با پرداختن به "امر اجتماعی" ست که "موسیقی اعتراضی" جان می گیرد. و با حضور و پویایی "موسیقی اعتراضی" ست که "موسیقی انقلابی" به واقع تحقق و هویت می یابد.



این یادداشت را چند ماه پیش برای "همشهری ماه" نوشتم.


زینب افراخته